تاریخچه هیپنوتیزم :تکامل شیوه های علمی
تاریخچه هیپنوتیزم: سال های آغازین |
تاریخچه هیپنوتیزم:سیرتکاملی |
تاریخچه هیپنوتیزم:هیپنوتیزم علمی |
تاریخچه هیپنوتیزم: ادامه راه |
تاریخچه هیپنوتیزم: تکامل شیوه های علمی |
در قرن نوزدهم در كشور فرانسه پديده هيپنوتيزم بر خلاف انگلستان مورد توجه ويژه و فوقالعادهاي قرار گرفت و بررسيها وآزمايشات علمي بسياري در اين زمينه صورت پذيرفت،
بگونهاي كه قرن نوزدهم را ميتوان يكي از درخشانترين دوران پيشرفت و تكامل علم هيپنوتيزم در فرانسه دانست.
در سال 1864 در شهر نانسي فرانسه كلينيكي براي استفاده از پديده هيپنوتيزم در درمان بيماران بنيان نهاده شد، و نتايج درخشان و قابل توجهي بدست آمد. اين شيوه حدود بيست سال ادامه يافت.
در همان سالهايي كه ليبولت (دهة 1890) در گمنامي كار ميكرد، متخصص اعصاب معروف فرانسوي بنام شاركو بكمك تحريكات شديد عصبي بيماران هيستريكي را بطور برق آسا به حالت هيپنوتيـزم فـرو ميبـرد و معـالجه ميكـرد.
![]() |
شارکو درکلینیک تخصصی خود درحال درمان بیماران باروش هیپنوتیزم |
مثلاً با روشن كردن ناگهاني يك چراغ بسيار پر نور يا بصدا در آوردن ناگهاني يك ناقوس، بيماران هيستريكي را به حالت خلسهاي همراه با انقباض عضلاني (كاتالپسي) فرو ميبرد. او معتقد بود تنها بيماران مبتلا به هيستري قابليت هيپنوتيزم شدن را دارند و حالت هيپنوتيزم نشانهاي از وجود بيماري عصبي از نوع هيستري است.
بهر حال از آنجا كه شاركو تنها يا اكثراً با بيماران هيستريك سر و كار داشت، بررسي و تحقيق دربارة نظريهاش براي او امكان پذير نبود. او اعتقاد داشت برخي از نقاط بدن توليد كنندة هيپنوتيزم هستند. لذا با تحريك و فشار بر اين مراكز ميتوانيم در فرد توليد حالت هيپنوتيزم بكنيم. شاركو معتقد بود كه در حاليكه با فشار ناگهاني بر سيستم عصبي بيمار ميتوانيم در چند لحظه او را وارد خلسه كنيم، تلقينات لفظي كاري زايد است. شاكو عقايد عجيب و غريب ديگري هم داشت. مثلاً خيال ميكرد در حالت هيپنوتيزم، بيمار قدرت شنوايي ندارد. او در يك جلسه براي نشان دادن صحت نظرياتش به چند پزشك، در حالي كه بر بالاي تخت بيمار هيستريك جمع بودند، اظهار داشت: آقايان، حالا من با زدن ضربهاي به بازوي اين بيمار، حالت فلج شدن در او ايجاد ميكنم و بهمين صورت هم عمل كرد و آثار فلج شدن در بيمار ظاهر شد. ولي شاركو نميدانست كه اين حالت بر اثر تلقين لفظي او ايجاد شده است نه بر اثر ضربه .
![]() |
شارکو درمعالجه بیماران هیستریک وعصبی خودازروش هیپنوتیزم استفاده می نمود. |
اين نوع تصورات در كنار عقيدة عمومي كه خيال ميكردند در حالت هيپنوتيزم روح افراد از بدنشان خارج ميشود يا تحت ارادة هيپنوتيزور قرار ميگيرد بعلت اين بود كه در آن زمان هيپنوتيزها يا مسمريستها هيچگاه خودشان حالت خلسه يا بحران را تجربه نكرده بودند و باصطلاح به هيپنوتيزم از بيرون، نه از درون مينگريستند. بنابراين حتي خود هيپنوتيزورها عقايد نادرستي دربارة هيپنوتيزم داشتند.
بدون شك شاركو از نوابغ و ستارگان درخشان علوم پزشكي است و نظريات ناصحيح او دربارة هيپنوتيزم بيشتر بعلت عدم پيشرفت كافي روانشناسي و فيزيولوژي در آن زمان بود. با اين وجود شاركو اولين دانشمندي بود كه ميزان تأثير هيپنوتيزم را به سه سطح تقسيم نمود:
1ـ كاتالپسي (انجماد عضلاني)
تقسيمات شاركو 2ـ لتارژي (خواب آلودگي)
3ـ سومنامبوليسم يا خوابگردي
البته اين تقسيمبندي در عصر ما ديگر اعتبار چنداني ندارد. روي هم رفته نظريات شاركو بر عكس زمينة بيماريهاي عصبي، در دامنة هيپنوتيزم راهگشا نبود و بيشتر اين طرز تفكر را تقويت ميكرد كه هيپنوتيزم نوعي خواب است.
سالها بحث و جدل بين دكتر ژان شاركو استاد بيماريهاي اعصاب در بيمارستان (سالپه تريه) در پاريس و پروفسور برنهايم استاد دانشكدة پزشكي (نانسي) وجود داشت و بالاخره به نفع برنهايم تمام شد و او معتقد بود كه بكمك تلقينات لفظي و تحريكات عصبي ميتوان به ايجاد هيپنوتيزم نائل آمد و عمق خلسه را به سه مرحلة متفاوت تقسيم كرد.
پرفسور برنهايم و پيروان او معتقد بودند كه تنها بكمك تلقينات لفظي ميتوان ايجاد هيپنوتيزم نمود و با تجربيات و تحقيقات زياد، نظرية شاركو را كه (هيپنوتيزم را نشانهاي از هيستري ميدانست) رد كرد.
زماني كه ايجاد هيپنوتيزم از طريق تلقين پا گرفته بود، مايرز نظرية جالبي را مطرح كرد كه بر اساس آن در سطحي پائينتر از هوشياري، جدالي بين دو شخصيت دروني انسان برقرار است. اين نظريه بعدها توسط برخي از روانشناسان آمريكا مانند پروفسور ويليام جيمز و دكتر بوريس سيديس بصورت بهتري تعريف و توصيف گرديد و نظرية (ضمير مادون آگاه) پا به عرصة علم گذاشت. اين نظريه به برخي از دانشمندان و پژوهشگران مكتب جديد نانسي كمك كرد و اين افراد از جمله پروفسور شارل ريشه پييرژانه اميل كوئه، موبيوس، مايرز، گورنيه، استانلي هال و فورل در بسط و شكوفائي اين علم جديد كمك كردند.
كلينيك هيپنوتيزم پاريس سبب شد كه هيپنوتيزم در تمام دنيا طرفداران زيادي پيدا كند و فاكتور مهمي در بنيانگذاري كار يكي از بزرگترين متفكرين تاريخ جهان يعني زيگموند فرويد شد.
در اين اثناء افراد ديگري مانند برامول و توكي از انگلستان، فورل از زوريخ، هايدنبين از آلمان، پرنس و مك دوگال از آمريكا و برخي ديگر، به مطالعه، كاربرد و تجربة هيپنوتيزم پرداختند.
يكي ديگر از برجستگاني كه در تاريخ هيپنوتيزم در دوران تلقين ظاهر شد، داروپزشك فرانسوي دكتر اميل كوئه بود. جملة معروف او (هر روز، در هر زمينه و به هر صورت من بهتر و بهتر ميشوم) به اندازة خود او مشهور است. روش درماني او كه بنام (كوئهايسم) شهرت يافت، براي مدتي در فرانسه و سپس در آمريكا مورد استفاده قرار ميگرفت.
كوئه اعتقاد داشت عامل موفقيت در هيپنوتيزم پذيرش تلقينات و مطالبي است از جانب بيمار كه توسط هيپنوتيزور بيان ميگردد. او جملة بسيار معروف و جاوداني را براي تلقين مثبت اختراع كرده و آن جمله اين است: هر روز، در هر زمينه و بهر صورت من بهتر و بهتر ميشوم
دكتر ژوزف بروئر پزشك نامي ديگري بود كه مدتهاي مديد با روش هيپنوتيزم به درمان بيماران هيستريك پرداخته بود. زيگموند فرويد در آن زمان كه دانشجو بود با دكتر بروئر آشنا شد و همين آشنايي موجب تحقيقات و همكاري مشتركي شد.
روزي دكتر بروئر بيمار هيستريكي را از طريق هيپنوتيزم درمان مينمود كه در زمان معالجه بيمار ابراز داشت: (وقتي به حالت هيپنوتيزم ميروم و خاطرات گذشتة خود را به ياد آورده و بازگو ميكنم، احساس آرامش و بهبودي عجيبي مينمايم.) اين ابراز نظر موجب شد كه دريچهاي تازه بر روي بروئر و فرويد بازگردد و آنها را به كشف يك روش درماني جديد رهنمون شود، كه پسيكاناليز يا روانكاوي نام گرفت.
آنها ابراز داشتند (هر خاطرهاي همراه با مقداري انرژي عاطفي ميباشد. اگر اين خاطرات ناخوشايند و ناگوار و تلخ را حفظ و پنهان كنيم و در درون نگه داريم موجب جمع شدن انرژي مزاحم در مغز شده و ما را دچار دردها و بيماريهاي رواني ميگرداند
اما اگر همة خاطرات و اسرار ناراحت كنندة دروني كه خوشايند و دلپذير نميباشند، به ياد و بر زبان آورده شوند (برون فكني شوند) انرژي جمع شده در مغز آزاد شده و ناخوشي روحي و رواني ناپديد ميگردد.
فرويد پس از مدتها تجربه و آزمايش متوجه شد كه ارزش درماني هيپنوتيزم نامحدود نيست.
فرويد بر اثر برخورد با مشكلاتي در هيپنوتيزم نمودن بيماران و همچنين اطلاعات ناچيزش در زمينه هيپنوتيزم روش درمان با هيپنوتيزم را رها كرد و درمان را از طريق روش (تداعي آزاد) دنبال كرد. اين عمل فرويد سالها بذل توجه علمي به هيپنوتيزم را به عقب انداخت.
لسلي لوكرون هيپنوتيزور بزرگ آمريكايي ميگويد: دليل كنار گذاشتن هيپنوتيزم از طرف فرويد اين بود كه اولاً او نزد بروئر، تازه كاري بيش نبود، ثانياً خودش نيز هيپنوتيزور قابلي نبود، زيرا اعتماد به نفس لازم را نداشت. چرا كه براي تحريك عمل هيپنوتيزم و اخذ نتيجة مطلوب بايد قبل از اهر چيز اطمينان و اعتماد كامل در خود شخص وجود داشته باشد. فرويد در زمان جواني بسيار محجوب بود و اگر كسي از بيمارانش كه مقابل او نشسته بود به او خيره ميشد، ناراحت ميگشت. بدين جهت بيمارانش را روي تخت ميخوابانيد و خود در بالاي سر تخت روي صندلي مينشست.
روش تداعي فرويد كه در زمان او طرفداران بسيار داشت، بمرور مورد انتقاد دانش پژوهان قرار گرفت و بتدريج ارزش درماني آن كاهش يافت.
بعد از فرويد هيپنوتيزم تا جنگ جهاني دوم به حالت ركود درآمد، تا اين كه در جنگ جهاني دوم بعلت زياد شدن بيماران رواني و نارسائي و گران بودن روش درماني روانكاوي، توجه دانشمندان و روانشناسان به سوي علم هيپنوتيزم جلب شد و از اين زمان تكامل علمي هيپنوتيزم با سرعت بيشتري روبرو شد و تقريباً از سال 1950 در بيشتر محافل دانشگاهي در زمينههاي كاربرد هيپنوتيزم در درمان پژوهشهاي وسيعي آغاز شد.
از جمله افرادي كه در زمان جنگ شروع به كاربرد هيپنوتيزم و دوباره زنده نمودن آن كردند دكتر كارلو مارچزي بود. او متولد انگلستان بود و پس از اخذ دكتراي خود در انگلستان، ابتدا در يوگسلاوي مشغول كار در رشتة هيپنوتيزم شد و سپس اداره بيمارستان صليب سرخ را بعهده گرفت و هيپنوتيزم را بعنوان يكي از روشهاي جاري معالجات روزمره قرار داد. پس از آن اجازه گرفت كه هيپنوتيزم را در دانشكده دندانپزشكي تدريس كند. او در خلال جنگ جهاني دوم، از فن هيپنوتيزم در معالجات بيماران استفاده ميكرد و در پايان جنگ بوسيلة نازيها زنداني و محكوم به اعدام شد، زيرا يك زنداني آمريكايي را بطور پنهان، از طريق هيپنوتيزم معالجه نموده بود.
اما طولي نكشيد كه جنگ با شكست آلمانيها پايان يافت و مارچزي نيز از مرگ نجات يافت.
زندان براي او بهترين مكان جهت استفاده از هيپنوتيزم بود. او براي زندانيان همچون فرشتهاي بود كه از آسمان نازل شده بود. زيرا عدهاي از زندانيان محكوم به مرگ در كورههاي آدم سوزي بودند و روي عدهاي ديگر بدون استفاده از داروهاي بيهوشي، اعمال جراحي انجام ميشد و عدهاي ديگر را به شكلهاي مختلف اعدام ميكردند. مارچزي همة اين محكومين را هيپنوتيزم ميكرد و ترس و وحشت آنها را كاهش ميداد.
مارچزي ميگويد: هيپنوتيزم بر خلاف تصور عموم، خواب نيست، بلكه عبارت از تمركز فكر است كه همراه با ازدياد ادراك خارق العاده حواس ميباشد و چون ادراك خارق العاده حواس مربوط به دنياي ناخودآگاهي است. پس مكانيسم هيپنوز نيز مربوط به سازمان ناخودآگاهي است و خواب يكي از حالاتي است شبيه حالات ديگر كه در حال تمركز يا همان هيپنوز به بيمار تلقين ميشود.
از ديگر دانشمندان بزرگ هيپنوتيزم، دكتر فولگيس متخصص عصب شناسي انگليسي است كه سخنراني و نظريات نوين او در كنگرة روانشناسي بين المللي در لنينگراد معروف است. او در يكي از مقالاتش در مجله پزشكي بريتانيا مينويسد: باستثناء مشاورههاي پزشكي بسيار زياد در كلينيكها و درمانگاهها و غيره در طول طبابت خصوصي خودم بالغ بر شصت و دو هزار بيمار را از طريق معالجة رواني و اكثراً بوسيلة هيپنوتيزم معالجه كردهام كه تمامي آنها در پروندههاي جداگانه ثبت و ضبط شده است.
از اين مجموع بالغ بر ده هزار الكلي، دوازده هزار حالت افسردگي رواني سخت، ده هزار مبتلا به بيماريهاي خواب، قلبي و بهم خوردن توازن خوني، پانزده هزار بيماريهاي روان ـ تنايي و تعداد بيشماري در حالات نامتعادل رواني (پسيكوپات) را از طريق هيپنوتيزم معالجه كردهام.
در سالهاي اخير دانشمندان به واقعيات با ارزش علمي فراواني در رابطه با هيپنوتيزم دست يافتهاند و هيپنوتيزم امروزه با كوشش و تحقيقات علمي وسيع دانشمنداني كه در زير نام ميبريم بعنوان يك وسيله درخشان درماني كه عارضهاي بدنبال ندارد، كاربرد فراواني پيدا كرده است و در اكثر كشورهاي جهان چون انگلستان، آمريكا، شوروي سابق، فرانسه، آلمان و . . . كلينيكهاي وسيع و مجهزي داير شده است و هيپنوتيزم رسماً مورد استفاده قرار گرفته و به رسميت شناخته شده است.
دانشمنداني چون: وان پلت فولگيس، مايرز، ميلچني، ولمن، پيويتور، اچ شولتز، لوكرون، اريكسون، فورل، مينه، براين، اسگود، شارپنتيته، شرلوك، آيزن، دوكاس، واسيليوف، ريضل، شيندلر، ولبرگ، ليندلر، هنگستمر، ويتزن هافر، هاري آرونز، مارچزي، جيندر، هارولد، ويليام براون، بئوچن، مانكئون، هاريمن، بكمن، باربر، پلاتينوف، كودرس، ولز، رولاند، فنيشل، مونستربرگ، فورست، كراگر، كاپريو، پاورز، ريچارد شروت، كروجر، ادموندز، سوني، جيمزهال استابروكس، گيل، منينگر، جيبسون، لوكرون و دهها پزشك، روانپزشك، دندانپزشك و دانشمند ديگر.
تكامل و درخشش هيپنوتيزم در عصر ما بر پاية نظريات دانشمنداني مثل مسمر با نظرية (مغناطيس حيواني)، بريد با نظرية (چشم دوختن به نقطه نوراني) و كوئه با نظرية (اثرات تلقين به نفس) قرار دارد.
مطالعة تاريخ هر موضوع اطلاعات با ارزشي راجع به آن به ما ميدهد و ما را از فراز و نشيب و تكامل موضوع آگاه كرده و با افرادي كه در اين راه تلاش نموده يا مانع راه بودهاند آشنا ميسازد. اميدوارم ذكر اين تاريخچه هر چند كوتاه در درك بهتر از هيپنوتيزم و سير تحول و تكامل آن مؤثر باشد.