مزاج
طبق آثار باقی مانده از دانشمندان گذشته مزاج به معنای آمیختن دو چیز بایکدیگر است .
در واقع مزاج کیفیت و حالتی است که از واکنش متقابل اجزاء مواد متضاد (خاک ، آب ، هوا، آتش ) به وجود میآید . در این واکنش متقابل ،بخش زیادی از یک یا چند ماده با بخش زیادی از مواد متضاد با هم ترکیبمیشوند ، و بر یکدیگر تاثیر میگذارند ، از این ترکیب کیفیت و حالتمتشابهی به وجود میآید که مزاج نامیده میشود." به زبان ساده تر مزاجنتیجه تاثیر کیفیت های عناصر چهارگانه یعنی گرمی ، سردی ، خشکی ، رطوبت بریکدیگر است ." در نتیجه واکنش متقابل کیفیتهای عناصر بر یکدیگر میتوانگفت که مزاج ها به طور مطلق و بدون رعایت نسبیت به دو قسمت تقسیم میشوند:
- مزاج متعادل : مزاجی که در آن مقدار ترکیبی کیفیتهای متضاد( سرما، گرما، خشکی و رطوبت ) با هم برابر باشند . در واقع چنین مزاجی کیفیت متوسط بین مزاجهای غالب است .
- مزاج نامتعادل : مزاجی که در حد وسط کیفیتهای متضاد (گرما،سرما، خشکی ،رطوبت) قرار نداشته باشد ، یعنی به یکی از آنها گرایش بیشتری داشته باشد. این گرایش ها یا در جهت یکی از کیفیتهای چهارگانه است یا در جهت دو تا از آنها ، که این گرایشها سبب به هم خوردن تعادل مزاج و عدم جریان صحیح نیروی حیات در بدن میشود . اما یک نکته مهم که در رشته طب وجود دارد و طبیب باید به آن توجه داشته باشد این است که مزاج متعادل اصلاً وجود ندارد .
معنیتعادل در طب این است که به هر انسان یا هر کدام از اندام های بدن انسان ،بسته به نوع مزاج غالبی که دارد گرما ، سرما ، خشکی و رطوبت به حد نیازرسیده باشد . درصد این اعتدال مزاجی که مورد نظر طب است در هر انسان باانسانهای دیگر تفاوت دارد و این تفاوت ها به عوامل زیر بستگی دارد:
مزاج غالب ، سن ، جنسیت ، تغذیه ، موقغیت جغرافیایی ، شغل ، حالات روحی و روانی و ...
البتهلازم به ذکر میباشد که فقط انسان است که مزاجش به میزان زیادی تغییرمیکند و در بعضی اوقات به دلیل تغذیه ناصحیح دچار غلبه کامل یک مزاج غیر ازمزاج غالب خودش میشود مثلاً از سوداوی به بلغمی تغییر مزاج میدهد که اینموضوع چیزی جز بیماری با خود به همراه نمیآورد ، زیرا سلامتی حفظ تعادلمزاج غالب است .
اماطبیعت یا مزاج حیوانات و نباتات هیچوقت به طور کامل تغییر نمیکند بلکهبسته به موقعیت اقلیمی میزان گرمی ، سردی ، خشکی و رطوبت آن ها تغییرمیکند و این موضوع باعث ایجاد تغییر کلی در کیفیت آنها نمیشود به عنوانمثال طبیعت سیر گرم است، در هر منطقه جغرافیایی که کشت شود بسته به موقعیت اقلیمی میزان گرمی آن کمی تغییر میکند اما به طور کلی تغییری در کیفیتآن از نظر گرمی به وجود نمیآید و هیچ وقت طبیعت آن سرد نمیشود . اگرتغییر مزاج به مقدار زیاد یا به طور کامل رخ دهد نشانه این است که انسان،حیوان یا نبات دچار فساد یا گندیدگی مزاج شده است، بنابراین باید عامل اصلیایجاد کننده این فساد را پیدا کرده و از بین برد.
عناصر چهار گانه
عناصرمواد ساده ای هستند که اجزای اولیه و اصلی بدن انسان و سایر موجودات راتشکیل میدهند . عناصر هرگز به اجزایی که از لحاظ ظاهر با هم متفاوت هستندتقسیم نمیشوند .عناصر بخشهایی از عوامل تشکیل دهنده مزاجها هستند . ازترکیب و اثر گذاری عناصر بر یکدیگر موجودات مختلف که از لحاظ ظاهری با همتفاوت دارند به وجود می آیند از این چهار عنصر اصلی موجود در جهان ما، دوعنصر سبک و دو عنصر سنگین هستند:
عناصر سبک شامل :آتشوهوا
عناصر سنگین شامل:خاکوآب
خاک |
آب |
هوا |
آتش |
سرد و خشک |
سرد و مرطوب |
گرم و مرطوب |
گرم و خشک |
آتش
آتشمادهای ساده و کاملاً سبک است . جایگاه طبیعی آن بالاتر از سایر عناصرمیباشد. طبیعت آن گرم و خشک است . وجود آن در بین موجودات برای پختن ،نرمکردن، ترکیب کردن و در خود تاثیر دادن ذات هوایی (گرمی و رطوبت) است، برایاینکه بتواند سردی دو عنصر سنگین و سرد (آب و خاک ) را از هم بپاشد . ایناز هم پاشیدگی دو عنصر سرد به این دلیل است که از عنصر بودن به مزاج شدنتغییر حالت دهند .
هوا
هواماده ای ساده و سبک است و جایگاه طبیعی آن بالاتر از آب و پایین تر از آتشاست . طبیعت هوا گرم و مرطوب است . وجود هوا در موجودات و محیط اطراف آنها برای نفوذ ،نرم کردن، سبک کردن و آسان بلند کردن و جا به جا کردن آنهااست.
آب
آبماده ای ساده و سنگین است که در اطراف خاک قرار دارد. طبیعت آب سرد ومرطوب است، که این جزءجدا ناپذیری از طبیعت وجودی آن است . آب خیلی سریعحباب میشود،یا سایر شکل ها را به خود میگیرد، اما خیلی سریع این شکل رااز دست میدهد و آن ها راحفظ نمیکند ، و به همان سرعت میتواند مجدداًشکل از درست رفته را به خود بگیرد . وجود آب در اجسام و موجودات برای ایجادنرمی در اجسامی است که به شکل گیری ، ساخته شدن ،راست و یکنواخت شدن نیازدارد. هرچند که رطوبت به راحتی به شکل ظاهری خود را از دست میدهد ، اما بههمان راحتی مجدداً شکل میگیرد . اما خشکی به سختی شکل خاصی را به خودمیگیرد و به سختی نیز آن شکل را از دست میدهد . اگر خشکی و رطوبت بایکدیگر ترکیب شوند ،خشکی حالت نرمی ،انعطاف و شکل پذیری به دست می آورد ورطوبت نیز از ترکیب شدن با خشکی حالت سفت شدن و استواری را به دست میآورد . رطوبت اجازه نمیدهد خشکی دچار از هم پاشیدگی شود و خشکی اجازه نمیدهدرطوبت جریان پیدا کند .
خاک
خاکماده ای مستقل، ساده و سنگین است . جایگاه طبیعی خاک در مرکز سایر عناصرمیباشد. به دلیل خصلت طبیعی که دارد در مرکز عناصر ثابت و بی حرکت است . هر چیزی که جدا از عنصر خاک باشد بدلیل نیروی جاذبه به سمت خاک حرکتمیکندو طبیعت خاک سرد و خشک است یعنی اگر عوامل بیرونی آن را تغییر ندهند،سردی و خشکی قابل حس و مشاهدهای از آن به وجود میآید . وجود خاک (مزاجخاکی یا سوداوی )در موجودات برای به هم پیوستگی ،پایداری و نگهداری شکلآنهاست . مانند استخوان ها که طبیعت سرد و خشک دارند و وجود آن ها برایپایداری و نگهداشتن شکل ظاهری بدن لازم است.
- آب و خاک که سنگین تر هستند در به وجود آمدن اندام ها و ثبات (استواری )آن ها نقش مهم تری دارند.
- آتش و هوا که دو عنصر سبک تر هستند در ایجاد حرکت روحی و روانی و حرکت اندام ها نقش موثرتری دارند